به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مالک خواجهوند: کتاب «معماری رلان دوبرول»، ششمین کتابی است که از گروه پژوهشی «معماری دوران تحوّل» منتشر میشود. رلان دوبرول معمار جوان فرانسوی، در خلال سالهای پس از جنگ جهانی اول، برای کار به ایران آمد و طی هفت سال، پرشمار بناهای مهم دولتی و خصوصی را بهویژه در تهران ساخت. وی همچنین از بنیانگذاران آموزش معماری در ایران است. به گفته نویسنده کتاب «اگر بخواهیم راوی تحوّلات معماری در دورۀ معاصر و شکلگیری جریان مدرنیسم در ایران باشیم، بهنظر میرسد که باید از همان آغازِ راه، بیشترین سهم را برای فعّالیت بیوقفۀ رلان دوبرول طی یک دورۀ هفتساله قائل شویم.»
تاریخچه شکلگیری گروه پژوهشی «معماری دوران تحول» به تفصیل در وبسایت مجموعه آمده است در اینجا به این مختصر بسنده میشود که این گروه تحقیقاتی را پنج دانشجوی جوان معماریِ دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، در سال 1362 بنا نهادند. هدف گروه گردآوری و تدوین مستندات تحلیلیـتاریخی معتبر و آکادمیک درباب معماریِ چهل سال نخستِ قرن چهاردهم خورشیدی بود. بیشک انجام چنین تحقیقاتی با کیفیت موردنظر اعضای گروه، چندان دشوار بوده که نخستین مجلد از این پژوهشها بیست سالِ بعد یعنی در 1382 منتشر میشود؛ کتابی بهحق درخشان و متفاوت، با دقتی تقریباً بینظیر.
گروه معماری دوران تحوّل تا بهار 1400، شش کتاب را منتشر کرده است که هریک متمرکز بر معرفی زندگی، بینش و آثار یک معمار است: نیکلای مارکف، کریم طاهرزاده بهزاد، وارطان هوانسیان، آندره گدار، پل آبکار و رلان دوبرول. شش کتاب در معرفیِ آکادمیک آثار معمارانی که هریک سهمی آشکار و ماندگار در ورود اندیشههای مدرن معماری به ایران و رشد یا تثبیت آنها داشتهاند، امّا تا پیش از این کتابها، مستندات مکتوب و منسجم و معتبری، چندان که پاسخگوی نیاز پژوهشگران و دانشجویانِ معماری باشد، دربارهشان وجود نداشت.
مهندس بیژن شافعی معمار شهیر ایرانی، یکی از همان پنج دانشجوی پرانرژی و مؤلف سه کتاب از این شش کتاب، به گفتوگو با خبرنگار ایبنا نشست که در ادامه میخوانید:
بگذارید از زمان حال آغاز کنیم و آرامآرام به گذشته برویم: شش کتاب منتشرشده از سوی گروه پژوهشی شما، گذشته از ارزش اِسنادی و آکادمیکشان و گذشته از ظرافت و دقت و کمالشان هم در صفحهآرایی و فصلبندی و هم در نثر و محتوا، کارکرد اجتماعیِ دیگری هم دارند که خلاصهاش میشود: «دست روی دلِ مردم گذاشتن». قبول دارید؟
بله درست میگویید. واقعیت این است که ما با تاریخ دوران تحول خود بیگانهایم. ما نیازمند آگاهی و شناخت صحیح از آنچه که اتفاق افتاده هستیم. معمولاً اگر تحلیلی در ارتباط با رویدادها و تحولات جامعه ایران در عصر مدرن صورت پذیرفته، تحلیلی جهتیافته براساس ذائقۀ راوی بوده و با تمایل به راستترین یا چپترین مواضع ارائه شده است؛ بی آنکه رویدادها در این روایت راستیآزمایی شده باشند. مناسب آن است که ابتدا بستر صحیح آگاهی و شناخت در تمامی زمینههای پژوهشی انجام پذیرد. در مرحله بعد، روی چنان بستری است که تولید و خلق هر اثر، مانا خواهد شد.
در ایران بسیار کتاب با موضوع معماری و شاخههای مرتبط با آن چاپ میشود (براساس آمار کتابخانه ملی، نزدیک 500 عنوان فقط از ابتدای امسال تاکنون)، یک جامعهشناس ایرانی میگفت: اینهمه کتاب و مجله معماری داریم چراکه معماران ایرانی مجال «ساختن» ندارند. نظر شما چیست؟
واقعیت این است که ما باید بین کتابسازی و تألیف یک اثر تفاوت قائل شویم. مثالی شاید خالی از لطف نباشد. همانطور که میدانید ایران در صنعت مونتاژ اتومبیل در گذشته سرآمد بود و بهنوعی پیشقراولِ کشورهایی چون ژاپن و کره و چین. حال به وضعیت روز ایران نگاهی بیاندازید؛ تولیدات خودرو ما حتی با کشورهایی که چندسالی است صنعت خودروسازی را آغاز نمودهاند، قابل مقایسه نیست و ما سالها عقب افتادهایم. در زمینه کتابهای معماری هم همچون تعداد دانشکدههای معماری، استادان معماری و دانشجویان معماری، فقط به کمیّت پرداختهایم و در جدول «کتابسازی» در حوزه معماری حقیقتاً مقام اول را کسب کردهایم.
میدانیم که حجم زیادی نقد و تحلیل درباره آثار معماری جدید و قدیم نوشته شده و میشود؛ بسیاریشان هم جدّی و مستند و متّکی به منابع معتبرند. با این وصف کلیّت سواد علمیـتحلیلی جامعه معماران ایرانی را در چه مرتبهای میبینید؟
اینجا بگذارید کمی تفاوت نظر داشته باشیم. تعداد بسیار کمی از نقد و تحلیلها درباب آثار معماری، براساس مستندات و متّکی بر منابع معتبر هستند. اتفاقاً کتابسازها به دنبال راستیآزمایی در حوزه تاریخ معماری معاصر ایران نیستند؛ چون کاری طاقتفرساست و زمان بسیار زیادی را میطلبد و همچنین میبایستی شخص به تحولات تاریخ معماری ایران و جهان پس از انقلاب صنعتی آگاه و شناختی کافی در آن زمینه کسب کرده باشد. معماری با سایر رشتهها متفاوت است و از راه دور نمیتوان یک اثر معماری را تحلیل و نقد کرد. در درجه اول پس از شناخت کافی حتماً و قطعاً باید با اثر معماری دیدار کرد و به درون آن راه یافت تا حس فضای معماری دریافت شود و با آن زندگی کرد. بسیاری از کتابسازها حتی یک بار هم بنایی را که تحلیل میکنند، بازدید نکردهاند، اسناد و مدارک و حتی سال ساخت بنا و طراح آن را نمیشناسند و اسامی بیپایه روی آن میگذارند. متأسفانه سواد علمیـتحلیلی اگر بر پایه اطلاعات، آگاهی، شناخت و درک کامل دیداریِ راوی یک اثر نباشد، کار به کتابسازی منتهی میشود.
این سؤال وجود دارد که معماری در میان دیگر هنرها در ایران، رشتهای است که کمترین تماس را با مفهوم «سانسور» دارد. بااینحال چرا ساختمانهای امروز ایران، چنین صورتی آشفته دارند؛ و مردم بهندرت فضا یا ساختمانی بهواقع ستودنی و بدون اشکال مییابند.
باید در ابتدا مفهوم ستایش یا عدم ستایش یک بنا روشن شود. این برداشت وقتی میتواند صحیح باشد که همراه با آگاهی و شناخت واقعی از اثر صورت پذیرد. میبایستی بین بررسی بسترها، زمینهها، شکلگیری و تحلیل یک بنا پس از شناخت، با ذائقه و تمایل شخصی در مورد زیبایی تفاوت قائل بود. آنچه شما آشفتگی در حوزه معماری میپندارید و صحیح است، این است که هیچگاه تحلیل درست، براساس شناخت و بررسی صحیحِ تاریخ معماران دوران تحول که با توجه به کلیه بسترها و زمینهها و راستیآزمایی تاریخ معاصر باشد، صورت نگرفته و برداشتها براساس ذائقههای شخصی یا تاریخ شفاهیِ پر از شبهه شکل گرفته است. به همین دلیل آنچه تولید میشود، خلق اثر نیست، بلکه میتوان آن را معماریسازی بر وزن کتابسازی خواند. در شهری چون بارسلون آنچه که امروز در حوزه معماری رخ میدهد بر اساس پایهها و بنیانهایی صحیح از جریان معماری مدرن در دوره آنتونیو گائودی است و اگر آثار جدیدی خلق میشود، در احترام و بستن حلقههایی جدید به خالقان پدیدههای نوین در این شهر تاریخی است. پاویون میس راهی جدا از کارهای گائودی است؛ ولی هر دو در تاریخ شکلگیری شهر مشارکت تماموکمال دارند.
این شش کتاب بهواقع مرجع هستند، از چند کارمند کتابخانه شنیدهام که دانشجویان معماری زیاد سراغشان میآیند. آیا هدف و خواسته گروه «معماری دوران تحول» از همان بدو تأسیس، چاپ کتاب بود یا کارهای دیگری هم میخواست انجام دهد؟
گروه معماری دوران تحول با روبهروشدن با یک سؤال بزرگ کار خود را آغاز کرد و وقتی به این نتیجه رسید که هیچ منبع معتبری برای معماری دوران تحوّل در دو قرن گذشته ارائه نشده است، پس از آن، یافتههای خود را به شکل مکتوباتی در اختیار علاقهمندان به تاریخ و معماری معاصر این سرزمین قرار داد. ابتدا میبایستی بسترها و زمینههای تحول بررسی میشد و نقش پیشقراولان در این بسترها ارائه میگردید تا پس از آن بتوان تاریخ تحلیلی معماری معاصر ایران را تدوین کرد. متأسفانه افرادی تعجیل دارند و با اطلاعات حداقلی و ناکافی تمایل فراوان برای دوخت و دوز تاریخ تحلیلی معماری معاصر دارند. هم اینان برای خوشامد و بهرهگیری تبلیغاتی دست به تولیداتی میزنند تا در فضای کمعمق امروزی مورد تشویق قرار گیرد. بهخوبی آگاه هستید که پاککردن اینگونه تولیدات بیپشتوانه و حسّی، زمان زیادی نیاز دارد و زیانبار است.
کتابها با کیفیت و قیمتی منتشر میشوند که میتوان گفت بیش از افراد، سازمانها، مؤسسات، کتابخانهها و… توان خریدشان را دارند. آیا انتخاب گروه این بود، یا که محتوای پژوهشها چنین قالبی را میطلبید؟ آیا هیچ نهاد آموزشی یا پژوهشی از شما حمایت کرد.
تا این زمان که چهاردهه از فعّالیت ما میگذرد، هیچ نهاد، سازمان یا شخصی ما را مورد حمایت قرار نداده است. کلیه فعالیتهای پژوهشی، آرشیوسازی و مراجعه و ملاقات با بناها در داخل و خارج کشور و روند شکلگیری و چاپ هر کتاب کاملاً با هزینه شخصی سه عضو دائمی این گروه صورت پذیرفته است. پنج کتاب اول با سرمایه و امکانات این گروه سه نفره و کتاب ششم ـ معماری دوبرول ـ کاملاً با سرمایه شخصی اینجانب تدوین و به چاپ رسیده است.
در این حدود چهلسالی که از تأسیس گروه «معماری دوران تحول» میگذرد، چقدر در پی جذب پژوهشگران جدّی و باانگیزه بودید؟ چقدر خودِ افراد سراغتان میآمدند؟ و در کل، دیگران چقدر به جمع بهظاهر کوچکتان راه داشتند و دارند؟
تقریبا هر هفته تعدادی از پژوهشگران و علاقهمندان با ارسال ایمیل، پیام واتساپی یا تلگرامی و تماس تلفنی از داخل و خارج از کشور با ما ارتباط برقرار میکنند. آنها درخواست مشاوره برای کار حرفهای پژوهشی و استفاده از آرشیو و گفتوگو دارند. بخشی از زمان ما صرف پاسخگویی و همراهی و همدلی با این عزیزان میشود.
شکوفاترین دوران فعالیت گروه ـ هم بهلحاظ حضور افراد مشهور و مؤثر و هم بهلحاظ راندمان پژوهشها ـ چه سالهایی بود و بیشترین استقبال از پروژههای تحقیقاتی گروه، مربوط به چه سالها و در چه حوزههایی است؟
یک دهه اخیر شاید متمرکزترین و بیشترین راندمان را ما داشتهایم. درست است که بین سالهای 80 تا 90 سه کتاب را ما به جامعه معماری ایران تقدیم کردیم. ولی پژوهشها و آثار ما در دهه 90 دارای کیفیتی متفاوت هستند. بههرصورت با توجه به حجم عظیم کار باقیمانده که سالها بهطول خواهد انجامید، امروز هریک از بنیانگذاران گروه یک فعالیت مستقل و موازی را با اهداف مشترک برای گسترش کار شکل دادهاند. امیدوارم این فعالیتها با حضور افرادِ همراه، تداوم یابد.
پس از انتشار این شش کتاب مهم که نتایج تحقیقاتی طولانیمدت هستند، آیا از طرف سازمانی، مؤسسهای، جمعی یا هرچه، حمایت یا پیشنهادی که ادامه فعالیت گروه را تسهیل کند، داشتید؟ مجلد بعدی گروه چیست؟
خیر. هیچ سازمان یا مؤسسهای ما را مورد حمایت خود قرار نداده است. بعضی دوستان خوب و همدل قولهایی برای حمایت از چاپ کتابهای آینده دادهاند. امید داریم این قولها عملی شوند تا جامعه حرفهای از ادامه این فعالیت تحقیقاتی همچنان بهرهمند شود. مجلدهای بعدی گروه نیز همچنان معمارانی هستند که در تحول دوره معاصر معماری ایران، مشارکت داشتهاند. حداکثر 5 یا 6 مجلد دیگر پرونده کتابهای مستقل معماران را خواهد بست و سایر آثار در مجلدهای تاریخ تحلیلی معماری دوران تحول ارائه میشود. مجلدهای دیگری در حال تدوین است که به فوکال پوینت یا نقاط عطف شهری میپردازند که اگر «کتابسازها» اجازه دهند امیدوارم اولین مجلدات این حوزه نیز در سال آینده به جامعه معماری ایران تقدیم شود.
و سخن آخر که درواقع سؤال اول میتوانست باشد: از اولین انگیزههای گروه بگویید؛ اولین دغدغهها و اولین شوقها و امیدها. از جوی بگویید که ایده تشکیل گروه «معماری دوران تحوّل» را در ذهن شما و دوستانتان آورد.
تا حدودی به آن اشاره کردم. در کشورهایی که شرایطی مثل ما دارند، سالهاست که مکتوباتی در زمینه تاریخ تحلیلی معماری معاصر آنها ارائه شده و در دانشگاهها تدریس میشود و زمینه را برای پژوهش علاقهمندان فراهم میآورد. خالیبودن فضای تحقیقاتی معماری معاصر ما در این زمینه این شوق را در ما ایجاد کرد. این را میتوانم در ارتباط با خودم بگویم که بیشترین دغدغه برای من «حساس کردن جامعه به موضوع معماری» است. با توجه به اینکه ما صاحب چند هزاره تاریخ و معماری هستیم، پژوهشهای ما هیچ تناسبی با این تاریخ عظیم ندارد. پس از این حساسیت است که میتوان آشوب در زمینه معماری در جامعه فعلی را بررسی و ارزیابی کرد.