کابوس عدد
✍️ممت باکقال
????شاید، برایتان پیشآمده که گاهی در یک پیامرسان چیزی از حس خوب یا بد خود را تایپ کنید اما متوجه شوید آنکه آنسوی دنیای مجازی، نشسته است؛ برداشتی باژگونه از سخن شما کرده است.
????معمول است که آدم در این موقع، یاد طرف بیاندازد که :«تایپ، لحن رو منتقل نمیکنه». من فکر میکنم همه آن شیوهها که بشر برای جایگزین کردن لحنش انتخاب کرده است، ادای انتقال منظور را در میآورند و این ادا هم به آنچهمنظور نظر است یا اتفاق افتاده خیانت میکند.
????نوشتن از ضجه یک، عزیزْ از دستداده، نمیتواند جایگزین ضجه و سوز دل آدمی شود. نوشتن از مرگ نمیشود جایگزین مرگ شود. خیانت بزرگتر وقتی است که آدمی، عدد را جایگزین روایت کرد.
????میگویند استالین گفته است: کشتن یکنفر، جنایت است، کشتنمیلیونها نفر فقط یک آمار. استالین با این روایت، اولین کاشف نقش عدد در تطهیر یا تقلیل واقعیت بوده است.
????امروز، عدد، شریک جرم، عادیسازی رنج آدمیان شده است. میگویند:« یکی مُرد»،«یکی گریست»،«سینفری باهم مهاجرت کردند»،«چند هزارنفر افسردهاند» و نمیگویند که روایت عشق، امید، تقلاها، تنهاییها، دویدنها، مرارتها، علاقهها، رویاهای تنها یک تن از زندگاندیروز ومردگانامروز، حاضران دیروز و غایبان امروز، امیدواران دیروز و ناامیدان امروز که از خونو گوشت و روحتبدیل به عدد شدند، چه حجم وسیعی از ذهن واحساس و زمان و چه تعداد انسان دیگر را درگیر خود کرد وحالا اینجغرافیای وسیع احساس و تجربه زیسته، زیر خروارها خاک و فراموشی و مسافت و انزوا مدفون است.
.
????عددها الکناند. تمامچیزهایی که بشر بخاطرش پز میدهد و برایش چوبخط میکشد که بفهمد تمدنش چقدر جلوتر رفته، فقط ابزارهای «مختصرسازند». اختصار فاصله با واتسآپ و تلگرام و …، اختصار لحظات زندگی از شادی تا غم وشادی وخوراکو خورد در اینستاگرام، اختصار خشمها، بیانیهها، حزبها، نظریهها، حرفها، ایدهها و… در توییتر وعجیب اینکه اینها دستآخر اینها هیچکدام «لحن» رامنتقل نکردهاند و تنها واقعیت را و حجم بزرگ وآزاردهندهاش را با عدد یا تکرار، تقلیل دادند و «لایک» آمد که جایگزین وجدان کاذب ما در همراهی و همدلی با همه مصیبتهای نوع بشر شود.
????آدمی یعنی داشتن دو چیز: تن زیستی و تجربه زیسته. تنِ زیستی که فرسوده و بیمار میشود، همه چیز فرومیریزد. ما ایرانیان دیری است که تجربه زیستهمان فرو ریخته بود و در این فروریختنها، دردها، غمها، دریغیادها و… آن تنِ زیستی همراهیمان میکرد، حالا او نیز یارای آمدن ندارد، تن، تازه یاد ما ایرانیها آمده، مثل کودک سرپا که دنبال پای شترِ قافله خسته خاطرات و رنجهای روحمان میآمد و ما بیاعتنا به بودنش بودیم وحالا سربرگرداندهایم و این طفل را رو به احتضار میبینیم.
????این روزها روزگارِ مرگ «آدمی» و برآمدن «عدد» است. احساسها، شوقها و ملالها و ترسها، همه عدد شدند. کشور آدمیان تجزیه شده است و امپراطوری عدد سربرافراشته است. ترس، دیگر ازیادمان رفته است. مرگ و دوری و انزوا هم ما را شناختند. فهمیدند که «تدریج» برای ما یعنی« پذیرش» و آمدند. اولش با عددهای یک رقمی، بعد دورقمی و سه رقمی و حالا دوران « ای آی» است. هوش مصنوعی که از نطفه محاسبههای بیانتها زاده میشود و اسم رمزش «عدد» است.
عدد، حالا اعتباری نیست، خود واقعیت است. با ما چایی میخورد. جوک میگوید. شوخی دستی میکند، گاهی حتا بابت این زندگی که تنها مهمانش اوست ، برایمان دستک میزند، میگرید و اگر عددهای کیسهمان کم باشد میخندد و اگر زیاد باشد هورا میکشد. عدد به ما نگاه میکند و ما به عدد و مرگ آدمی بههمه ما، آنقدر که دیگر ترس، لمس، نزدیک و واقعیت، نوستالژی شده است. آنها که مردهاند. تنها آنها که رفتهاند و عدد مثل میخ به تابوتشان یا صندلی خالیشان کوبیده شده است، جزو عدم نیستند. ما نیز زنده نیستیم، فقط، عددهای به شمار نیامدهایم. زندگی، این روزها فاصله بین زمانی است که ما خودمان از خودمان میگوییم تا زمانی که عدد بهجای ما از ما میگوید. عدد به جای ما سخن میگوید تا کسی متوجه ما، دردها، ترسها، امیدها و ناامیدیهایمان نشود، وظیفه عدد، عادی جلوهدادن، دنیای خالی از واقعیت است. عدد با حساب بانکی، با لایک، با «زیاد» همه کمبودها را رفو میکند، فاصله بین لحن و تایپ که اول گفتم، همین است!
#یکآن_یکنوشته