به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، حاج عیسی جعفری، پنجشنبه 16 دی‌ماه 1400 در سن 94 سالگی به دلیل کهولت سن، دار فانی را وداع گفت. وی از سال 59 تا زمان ارتحال امام خمینی در خدمت ایشان بود. کتاب خاطرات حاج عیسی، از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی با عنوان «عیسای روح‌الله» منتشر شده است. در بخشی از این کتاب، روایت لحظات آخر عمر بنیانگذار انقلاب اسلامی اینچنین روایت شده است: «شبی که امام در بیمارستان برای آخرین بار بستری شدند و منجر به رحلتشان شد شب خیلی عجیبی بود. ساعت نه شب بود. امام پس از معاینه از اتاق بیرون آمدند و با خانمشان رودررو شدند. باحالتی خاص به خانمشان گفتند خداحافظ. می‌دانستند. همسر امام از راهی که از خانه‌شان به بیمارستان باز بود رفت‌وآمد داشتند. پس از ملاقات با امام در حال بازگشت به خانه‌شان بودند که امام دوباره دستشان را به سینه‌شان گرفتند و بلند گفتند خانم خداحافظ شما! انگار می‌دانستند که دیگه برنمی‌گردند. ساعت ده شب سیزدهم خردادماه 1368 بود که حاج احمد‌ آقا آمد و به من گفت: «پاشو بیا من در بیمارستانم». وقتی به اتاق امام رسیدم ناگهان دیدم دارند امام را ماساژ می‌دهند. بی‌ف..

انتشار چاپ دوم «عیسای روح‌الله» پس از درگذشت خادم امام

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، حاج عیسی جعفری، پنجشنبه 16 دی‌ماه 1400 در سن 94 سالگی به دلیل کهولت سن، دار فانی را وداع گفت. وی از سال 59 تا زمان ارتحال امام خمینی در خدمت ایشان بود. کتاب خاطرات حاج عیسی، از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی با عنوان «عیسای روح‌الله» منتشر شده است.

در بخشی از این کتاب، روایت لحظات آخر عمر بنیانگذار انقلاب اسلامی اینچنین روایت شده است: «شبی که امام در بیمارستان برای آخرین بار بستری شدند و منجر به رحلتشان شد شب خیلی عجیبی بود. ساعت نه شب بود. امام پس از معاینه از اتاق بیرون آمدند و با خانمشان رودررو شدند. باحالتی خاص به خانمشان گفتند خداحافظ. می‌دانستند. همسر امام از راهی که از خانه‌شان به بیمارستان باز بود رفت‌وآمد داشتند. پس از ملاقات با امام در حال بازگشت به خانه‌شان بودند که امام دوباره دستشان را به سینه‌شان گرفتند و بلند گفتند خانم خداحافظ شما! انگار می‌دانستند که دیگه برنمی‌گردند.
ساعت ده شب سیزدهم خردادماه 1368 بود که حاج احمد‌ آقا آمد و به من گفت: «پاشو بیا من در بیمارستانم». وقتی به اتاق امام رسیدم ناگهان دیدم دارند امام را ماساژ می‌دهند. بی‌فایده بود و روح امام عرشی شده بود. حاج احمد آقا گفت آیا این کارهایی که می‌کنید، نتیجه‌ای دارد؟ پزشکان مغموم و نومید گفتند، متأسفانه نه دیگر نتیجه‌ای ندارد. سید احمد گفت پس به حال خودشان بگذاریدشان تا اذیت نشوند؛ و روح خدا به خدا پیوست. همه دست از کار کشیدند و تمامی کادر درمان فقط بلند بلند می‌‌گریستند. همسر امام، دختران و نوههای امام راحل نیز حضور داشتند و وداعی سوزناک داشتند.
پس از مدت کوتاهی به سمت دفتر راه افتادم. اطرافیان امام با تعجب پرسیدند کجا می‌روی؟ گفتم باید بروم و به تلفنها پاسخ بدهم. به‌ناچار به منزل آمدم و گریان پای تلفن نشستم. نیمه‌شب پیکر امام را به بیت آوردند؛ حاج احمد آقا گفت حاج عیسی شما امام را غسل بده. من و خواهرزاده‌ی آقای جمارانی مشغول شستن امام شدیم. آقای توسلی و حاج احمد آقا هم کسانی بودند که علاوه بر ما دونفره شاهد غسل بودند.
پیکر امام را پس از کفن شدن به همان پناهگاهی بردند که برای امام ساخته بودند. ایشان تازنده بودند هرگز حاضر نشدند به آنجا بروند تا اینکه به مکان اسکان پاسداران تبدیل شد. با ورود و استقرار پیکر مطهر، در آن مکان فضایی خاص حکم‌فرما شد و پاسداران بر سر پیکر امام مهربانشان تا تاریک و روشن شدن هوا قرآن خواندند و گریه کردند.»

چاپ دوم کتاب «عیسای روح‌الله» در 176 صفحه به بهای 35 هزار تومان از سوی انتشارات شهید کاظمی راهی بازار نشر شده است.

علاقه‌مندان می‌توانند این کتاب را با 35 درصد تخفیف با مراجعه به پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی به نشانی www.irdc.ir تهیه کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *